نوشته دو دوست از یک روز بارانی ...

 

نوشته دو دوست از یک روز بارانی

نفر اول :

نشسته بودیم که باران به باریدن گرفت . هر دو  به طرف چادر دویدیم . مقداری در چادر صبر کردیم تا باران بند آمد . وقتی بیرون آمدیم هوا سردتر شده بود ؛ و همه جا گلی بود . دیگر نمی توانستیم در آن گل و لای پیاده روی کنیم . به زیر اندازمان نگاه کردم خیس بود و جایی هم برای نشستن نبود ؛ به خاطر همین هم مجبور شدیم روی تکه سنگی که در نزدیکی مان بود بنشینیم و بی جهت به اطرافمان نگاه کنیم . آن روز گردش مان به هم خورد و حالمان گرفته شد.

 

نفر دوم :

نشسته بودیم که باران به باریدن گرفت . هر دو  به طرف چادر دویدیم . مقداری در چادر صبر کردیم تا باران بند آمد . وقتی بیرون آمدیم هوای خوبی بود . طبیعت زیباتر شده بود و گلها جانی دوباره یافته بودند . هرچند به خاطر گلی بودن زمین نتوانسیم پیاده روی کنیم اما روی تخته سنگی نشستیم  و از تماشای طبیعت لذت بردیم .یک لحظه چشمم به رنگین کمان افتاد که با زیبایی تمام جلوه گری می کرد . آن روز مثل همیشه گردش خوبی شد .

 

راستی شما با چه عینکی به زندگی خود  نگاه می کنید؟

 

نظرات شما عزیزان:

ترانه2116
ساعت15:54---27 ارديبهشت 1395
خیلی زیبا بود با عینکی نگاه میکنم که همه چیزش مثبت باشه موفق باشید

دریا
ساعت17:56---10 ارديبهشت 1395
عالی بود...با عینکی ک مثبت ببینم...

مهدی
ساعت17:49---10 ارديبهشت 1395
با عینک افتابی خخخخ

راستش رو بخواهی
ادم باید از زندگی کردن لذت ببره
همه ی بدی هارو خوب تصور کنه

نفر دوم همین تصور رو داره

در ضمن وبت عالیه


فرخ لقا فتحی
ساعت17:45---10 ارديبهشت 1395
سلام خوبی مطلب زیبایی رو گذاشتی واقعا اونهایی که عینک بدبینی همیشه رو چشمهاشونه هیچ وقت از زندگی لذت نمیبرن چون بعد منفی همه چیزو میبینن

hamid
ساعت17:45---10 ارديبهشت 1395
از متنت خوشم اومد باحال بود ایول

خیلی زیبا بود
ساعت17:44---10 ارديبهشت 1395
خیلی عالی بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خوشبینی باران زندگی زندگی خوب

تاريخ : پنج شنبه 9 / 2 / 1395 | 19:48 | نویسنده : م.ش |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.